سفارش تبلیغ
صبا ویژن

السلام علیک یا صاحب الزمان (عج)
 
قالب وبلاگ

نواب صفوی

او در 1303 در محله خانی‌آباد نو و در خانواده‌ای از روحانیان به دنیا آمد. پس از درگذشت پدرش زیر نظر عمویش بزرگ شد. نواب نام خانوادگی مادرش بود که خودش آن را برگزید. سید مجتبی در 7 سالگی وارد دبستان حکیم نظامی شد.سپس در مدرسه صنعتی آلمانی‌ها در رشته مکانیک ادامه تحصیل داد. آنجا را رها کرده و برای کار به آبادان رفت و در شرکت نفت به سوهانکاری مشغول شد. پس از آن به نجف رفته به فراگیری دروس دینی مشغول شد. او برای امرار معاش به ساخت و فروش عطر روی آورد.او در آنجا تحصیلات دینی خود را ادامه داد و با عبدالحسین امینی که مشغول نوشتن و جمع آوری الغدیر بود آشنا شد. وی فقه و اصول و تفسیر را از استادانی چون عبدالحسین امینی، حاج آقا حسین قمی و آقا شیخ محمد تهرانی آموخت.
فعالیت سیاسی
اعلامیه فداییان اسلام، دستنوشته‌ای نواب صفویدر دوره‌ای که در مدرسه آلمانی‌ها مشغول تحصیل بود، به سال 1319 در همان مدرسه تظاهراتی بر ضد کشف حجاب به راه انداخت.
او که در 1322 در شرکت نفت آبادان، استخدام شده بود، به دنبال اغتشاش کارگران درگیری آنان با مسئولان انگلیسی و سخنرانی نواب، تحت تعقیب قرار گرفت و به نجف فرار کرد.
وی در زمان دولت مصدق وی را به قتل تهدید می‌کندو پس از مدتی به مخالفت با دولت برمی خیزد که در این میان آیت الله کاشانی نیز جانب مصدق را می‌گیرد. نواب در سال 1330 به دلیل پرونده قبلی در ساری به دو سال زندان قطعی محکوم شده بود و به همین دلیل دستگیر می‌گردد و با توجه به پرونده معاونت او در قتل رزم آراء پرونده دیگری برای او از سوی دادستان تشکیل می‌گردد.
در متن دادنامه دادستان ساری فرزاد نیا چنین آمده‌است:
سید مجتبی نواب صفوی فرزند جواد، 29 ساله دارای عیال بدون اولاد ساکن تهران خیابان امیریه کوچه اسلحه دار باشی منزل نواب صفوی به موجب دادنامه شماره 243 - 28/7/27، دادگاه جنحه ساری که به شرح گزارش مامورین کلانتری تهران مشارٌ‌الیه از دیدار آن استنکاف نموده به گناه ورود به عنف به دبیرستان ایران دخت به دو سال حبس تادیبی و پنج هزار ریال غرامت نقدی... غیاباً محکوم گردیده...25/3/30
نواب پس ازآزادی برای شرکت در موتمر اسلامی به کشورهای مصر، اردن، عراق، لبنان و فلسطین سفر می‌کند. و در مسیر بازگشت به ایران در عراق طی مصاحیه‌ای کودتای 28 مرداد را به شاه تبریک می‌گوید.
او پس از بازگشت در تهران بیانیه‌ای به این شرح صادر می‌کند که در روزنامه کیهان 3 شهریور 1332 به نشر می‌رسد:
هوالعزیز - فرمان خدا بالاتر از هر فرمانی بوده اطاعتش واجب تر از اطاعت هر کسی است و هر کس عملاً با احکام خدا مخالفت کند اطاعت او حرام و مخالفتش واجب است. من به همین دلیل با دولت مصدق به شدت مخالف بوده و او در تمام حکومتش از ترس من و برادرانم در گوشه خانه متحصن بود و هر واسطه‌ای برای سازش با من می‌فرستاد چون حاضر نبود که تسلیم حکم خدا شود مایوس می‌شد، بزرگترین جنایت مصدق تقویت عمال شوروی در ایران بود و تنها روح ایمان و علاقه خلل ناپذیر مردم این سرزمین و افسران و سربازان پاکزاد و مسلمان ما به ناموس و دیانت بود که به یاری خدا او و عمال رذل بیگانه را شکست داده و خواهد داد و به خدای محمد صلی الله علیه و آله قسم که اگر دو روز دیگر حکومت مصدق باقی‌مانده و رجاله بازیهای بیگانه پرستان ادامه پیدا می‌کرد عقده‌های درونی مردم مسلمان ایران به هزاران برابر شدیدتر از آن طور که شد منفجر گردیده و رگهای بدن فرد فرد عمال کوچک و بزرگ شوروی رذل را به دست و دندان خشمناکشان بیرون کشیده بنیاد هستی یک یک آنها را بدون استثناء در شعله‌های سوزان غیرت خویش می‌سوزاندند تا یاس کرملین نشینان از تسلط بر کمترین خشت مملکت ما هزاران برابر یاس کنونی گردد و گویا چون اکثر این فریب خوردگان، بدبخت و نادان و قابل هدایت بودند. خدای رحیم رحمی کرد که شاید هدایت شوند و از راه پلید فروش دین و ناموس و وطن به بیگانه بازگردند و اگر حقوق خویشتن را هم می‌خواهند در سایه پیروی علی علیه السلام و از روی مبانی الهی اسلام بخواهند نه اینکه به خاطر وعده‌های پوچ و بی مغزی دین و ناموس و آزادی و وطن را فدای چکمه‌های ظالمانه رذل ترین بیگانه کنند، پس مملکت به خاطر اسلام و به نیروی ایمان حفظ گردیده و هر نفعی به هر که رسید در پناه اسلام رسید و اگر قانون اساسی صحیح است اصل دوم متمم قانون اساسی و سایر اصول آنهم صحیح است و شاه و نخست وزیر و وزرا عملاً باید دارای مذهب شیعه و مروج آن باشند و باید قوانینی که مخالف احکام مقدس خداست و به غلط از مغزهای پوسیده گمراهانی تجاوز کرده لغو و باطل گردیده و به عمر کثیف منکرات و مفاسد خاتمه داده شود و در مرحله اولی مسکرات خانمانسوز و لختی و بی قیدی شرم آور زنان و موسیقی شهوت انگیز فضیلت کش و رقاص خانه‌های جنایت بار و قوانین قضایی پوسیده اروپایی از میان برود و تعالیم عالی و احکام حیات بخش اسلام جایگزین آنها گردد و با اجرای برنامه عالی اقتصادی اسلام فقر و محرومیت اکثریت مردم مسلمان ایران و فواصل خطرناک طبقاتی پایان یابد تا شاه و هیئت حاکمه قانونی و رسمی و خوشبخت و سعادتمند باشند و بر ملتی خوشبخت و سعادتمند هم حکومت کنند و خدا و خلق خدا از آنها راضی باشند و در این خصوص کتاب رهنمای حقایق (برنامه فدائیان اسلام) راهنمائیهای لازم را با براهین کافی از سالهای پیش نموده‌است. والا تا وضع چنین است و کار بر این منوال، قدرت دولت و ملت پراکنده و متلاشی و متصادم با هم بوده، مملکت در سراشیب سقوط مادی و معنوی و اخلاقی می‌باشد.
تهران - به یاری خدای توانا - سیدمجتبی نواب صفوی
نواب پس از بازگشت از سفر خود رابرای مجلس 18 از شهر قم نامزد انتخابات مجلس شورای ملی اعلام می‌کند این عمل باعث می‌شود که برخی از یارانش از او جدا شوند و با توجه به مخالفت‌های پیش امده سرانجام از این امر منصرف می‌گردد.

نواب صفوی، پس از آزادی از زندان در پی ترور نافرجام کسروی، طی اعلامیه‌ای جمعیت فدائیان اسلام را تشکیل داد. وی در این اعلامیه برادری، استقامت و اتحاد را خط کلی جنبش فدائیان اسلام؛ رسیدن به حاکمیت اسلام و قرآن را هدف اصلی جنبش؛ و شهادت و انتقام و قصاص را روش اصلی مبارزه معرفی کرد.

ترورها
در این دوران احمد کسروی کتاب شیعی‌گری را نوشت و جمعیت با هماد آزادگان را تأسیس کرد. کتب ادعیه شیعه و کتب شیخ سهروردی را در دی ماه هر سال تحت عنوان «جشن کتابسوزان» آتش زد و این عمل خود را «پاک‌دینی» نام نهاد.کتاب شیعی‌گری کسروی به حوزه علمیه نجف رسید. نواب آن را به روحانیان نجف داد. از میان روحانیان تنهاحاج آقا حسین قمی از مراجع نجف حکم ارتداد کسروی را صادر می‌نماید.در عین حال مجلس شورای ملی هم در نامه‌ای به نخست وزیر خواستار توقیف فعالیت‌های کسروی شد؛ اما کسروی به فعالیت خود ادامه داد.
عبدالحسین امینی درخواست نواب را برای صدور حکم ارتداد رد کرده و از او می‌خواد که تنها به درسش برسد. دوستان نواب و طلاب او را عازم ایران کردند تا کسروی را از دین ستیزی بازدارد. وی پس از چند جلسه بحث و گفتگو با کسروی، وی را عنصری بی‌دین یافت. در نتیجه به کمک سراج انصاری، قاسم اسلامی، مهدی شریعتمداری و برخی دیگر از نویسندگان تهران «جمعیت مبارزه با بی‌دینی» را تشکیل داد. اما این جمعیت علی‌رغم تماس‌ها و مذاکرات متعدد نتوانست کسروی را از دین ستیزی بازدارد.
نواب صفوی در حال اذان گفتن دقایقی قبل از اجرای حکم اعدامبا وجود این نواب صفوی پس از آنکه در آخرین دیدار خود با کسروی، توسط او و گروه مسلح همراهش تهدید شد، مصمم گردید وی را از میان بردارد. او پس از تهیه پول از اسدالله مدنی و محمدحسن طالقانی?کسروی را در 29 فروردین 1324 در میدان حشمت الدوله تهران ترور کرد، اما کسروی زنده ماند و نواب را دستگیر و زندانی کردند. وی چندی بعد به درخواست روحانیان ایران و نجف پس از دو ماه، با قید کفالت آزاد گردید. کسروی قرآن سوزی خود را انکار کرد و مبلغ 50 هزار ریال برای کسی که این موضوع را ثابت کند جایزه تعیین کرد.
نواب صفوی، پس از آزادی از زندان طی اعلامیه‌ای جمعیت فدائیان اسلام را تشکیل داد. نخستین اقدام این جمعیت، کشتن موفق احمد کسروی، نویسنده و محقق ایرانی در 20 اسفند 1324 در ساختمان دادگستری تهران بود: سید حسین امامی مخفیانه به محافل کسروی راه یافت و در آنجا او شاهد بود که کسروی به فعالیت‌های ضد شیعی خود ادامه می‌دهد. نواب طوماری تنظیم کرد و خواستار محاکمه کسروی به جرم توهین به مقدسات اسلامی شد. از آنجا که به رای مثبت دادگاه به نفعشان امیدی نداشتند، تصمیم به کشتن او گرفتند. در 20 اسفند 1324 سید علی‌محمد امامی و سید حسین امامی به همراه نه نفر دیگر از فداییان اسلام کسروی را در کاخ دادگستری به همراه منشی‌اش حدادپور به طرز فجیعی به قتل رساندند.

ترور عبدالحسین هژیر وزیر دربار محمدرضاشاه پهلوی در 13 آبان 1328 به دست حسین امامی اقدام بعدی این گروه بود. همچنین به دستور نواب صفوی، فدائیان اسلام توسط خلیل طهماسبی، سپهبد علی رزم‌آرا، نخست‌وزیر ایران را در روز 16 اسفند 1329 کشتند.البته در مورد جای تردید و شک بسیاری وجود دارد و در همان زمان نیز در روزنامه شاهد در مورد اینکه قاتل از فداییان اسلام است یا نه بحث‌های زیادی گردید برخی قتل تیمسار رزم آراء را به دستور شاه و به دست یک گروهبان ارتش که محافظ او بود می‌دانند و علت آن را جلوگیری از کودتای رزم آرا بیان می‌دارند.
یکی دیگر از فعالیتهای این گروه، ترور دکتر حسین فاطمی در 25 بهمن 1330 بود که به دست محمدمهدی عبدخدایی انجام شد و باعث گردید که دکتر فاطمی تا زمان مرگش از عوارض این زخم رنج ببرد.
این گروه در 25 آبان 1334 توسط مظفر ذوالقدر تلاش ناموفقی برای قتل حسین علاء نمودند. به ادعای محمدمهدی عبدخدایی، حسن‌علی منصور توسط جمعیت مؤتلفه اسلامی که یاران نواب صفوی بودند و راه او را ادامه می‌دادند کشته شد. همچنین محمدمهدی عبدخدایی مدعیست که مهدی عراقی اعلام کرده‌بود منصور با اسلحه نواب کشته شده‌است.
نواب صفوی پس از ترور ناموفق علاء در اول آذر 1334 بازداشت و در 27 دی به همراه مظفر ذوالقدر، خلیل طهماسبی و محمد واحدی اعدام شد.
دیدگاه‌ها درباره? او [ویرایش]مطرح کردن نواب بعنوان بنیانگذار قانون اساسی حکومت اسلامی

مقام معظم رهبری  نیز در دستنوشته‌ای بروی عکس نواب صفوی در وصف او نوشت «سلام بر آن پیشاهنگ جهاد و شهادت در زمان ما». وی همچنین نواب صفوی را نویسنده کتابی به نام راهنمایی حقایق به عنوان اولین کسی یاد می‌کند که در قالب این کتاب قانون اساسی حکومت اسلامی را نوشت.


[ چهارشنبه 91/10/27 ] [ 8:34 صبح ] [ علیرضا مهدوی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 39
بازدید دیروز: 95
کل بازدیدها: 196051
عمارنامه : نجوای دیجیتال بصیرت با دیدگان شما AmmarName.ir